شادمانی بی سبب
تاریخ انتشار : جمعه ۸ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۱۴:۵۲
کد مطلب: 932
 
"شادمانی بی سبب"
1- از خودم می پرسم :"وقتی زادروز یکی از عزیزانم را جشن می گیرم،دقیقاً چرا خوشحالم ؟" شادم ، شاید به این دلیل که خواهرم،برادرم،شریک زندگی ام یا دوستم زندگی کرده،بالیده و با شادی پا به فصل نوی داستان خود میگذارد، بی درنگ خیال میکنم اگر آن عزیز مبتلا به یک بیماری بی درمان باشد چه؟! وقتی نمیدانم فردایی از پسِ امروز برای آن عزیزهست یا نیست؟ وقتی گذر روزها چیزی جز پژمردن و جز خبر از نماندن همراه نمی آورد. وقتی نمی دانم فرداهم زیستن او زیست انسانی است یا نباتی؟ نمی دانم! ولی شاید اینجا امیدواری را جشن میگیریم. تا جاییکه سن وکالتی من قد میدهد سالهای سال است هفتم اسفند درست همین مزه و رنگ را دارد و بیشتر جشن امید و تمنای بقاست نه نو شدن و آغاز دوباره و ورود به فصل دیگر داستان. کانون وکلا طی دهه اخیر بارها تا مرز انحلال،ادغام و سلب استقلال پیش رفته است اما هربار به حالت احتضار به تخت مراقبت های ویژه بازگردانده شده است .امسال هم مثل قبل نمی دانیم سال دیگر چه خواهد شد ولی بازهم به جشن نشسته ایم.
۲- وکیل مستقل از حاکمیت یکی از پناهگاه های مردم به هنگام دادخواهی و دادرسی است،البته اصولاً باید باشد! کانون مستقل حامی و پناهگاه وکیل است،این هم البته اصولاً باید باشد! و قانون باید پناهگاه و متضمن استقلال و بقای کانون باشد. قانون را حاکمیت تصویب می کند و مشروعیت و مقبولیت حاکمیت در گرو مردمی بودن آن است ، پس حاکمیت مبتنی بر مردم نباید پناهگاهها و تضمینات حقوق همان مردم را هدف قرار دهد.چوب بی پناهی کانون را اول مردم ،دوم حاکمیت و سوم وکلا خواهند خورد. بی تعارف باشیم ، با سلب استقلال ، حرفه وکالت از بین نخواهد رفت هرچند امنیت و ثبات خود را بیش از پیش از دست میدهد ولی وکلای دادگستری صرفاً به عنوان نمایندگان متخصص افراد در محاکم به امرار معاش ادامه خواهند داد ولی نه به عنوان وکیل دادگستری مستقل و تضمین کننده حق دفاع ملت و اعتبار دهنده به سیر دادرسی عادلانه! بازی به زوال کشاندن وکیل و کانون مستقل هیچ برنده ای نخواهد داشت.
۳- وکالت در بین وکلای دادگستری هم بی پناه مانده است و انگار باید دست برداشت ازین در وطن خویش غریب! بدنه جامعه وکالت نسبت به آنچه بر وکالت میرود بی تفاوت شده و شاید در ناآگاهی خودخواسته فرو رفته است و وکلایِ گرفتار روزمرگی،پرشمارند . سخن از استقلال ملال آور و تکراری شده است و تعداد وکلایی که پیگیر و دغدغه مند امور صنفی و حرفه ای خود هستند و قلم و قدم در این زمینه برمیدارند اندک، همین تعداد هم همواره متهم به مشارکت جویی در منافعی خاص می شوند. مشارکت پایین وکلا در انتخابات کانون های بزرگ،شکاف بین تشکیلات کانون و وکلا و فاصله محسوس بین نخبگان جامعه وکالت و دیگر وکلا هم دردهایی مضاعف شده اند.خلاصه اینکه در اجاقی- طمع شعله نمی‌بندم- خردک شرری هست هنوز؟
۴- بر مناسبات جامعه وکالت با جامعه مادر نیز حال و روز خوشی حاکم نیست، روز به روز از میزان پاداش اجتماعی وکلا کاسته میشود، وکلای دادگستری خواسته یا ناخواسته انزوا و بالانشینی اختیار کرده اند و آنطور که شایسته است در اجتماع پیرامون خود نقش ایفا نمی کنند و با مردم جز در دفاتر خود ملاقات مؤثری ندارند،همین شده است که افکار عمومی نیز در این روزهای وانفسای وکالت نمی داند و نمی خواهد و نمیتواند از وکلای دادگستری حمایتی درخور بروز دهد. در جاییکه فعالان مدنی و ارباب جراید و کنشگران رسانه ای که معمولاً از مزایای دفاع وکلای مستقل بهره مند میشوند ، پویش و خیزشی برای حمایت از مدافعان خود نشان نمی دهند ، از دیگر بخش های جامعه چندان انتظاری نمی توان داشت.
به هر حال باید هفتم اسفند را جشن گرفت .
مرا تا کار با زلف توباشد پریشان تر ز زلف توست کارم.

"مهدی مزروعی-وکیل دادگستری"
منبع : هفته نامه حقوقی نقش نو / شنبه دوم اسفند 93

Share/Save/Bookmark
مولف :